یاس پرپر

یاس پرپر
  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

بانوی دو عالم

http://farhangyar.ir/images/hazrate_fatemeh/FarhangYar.ir%20hazrate_fatemeh%20(1)1.jpg

کبوتر زخمی قلب من.....

02 شهریور 1394 توسط یاس

 نظر دهید »

دوبیتی های بی قرار

30 مرداد 1394 توسط یاس

دوبیتی های بی قرار

عجب آب و هوایی داره شیراز
پسین دلگشایی داره شیراز

پسین دلگشا و صبح سعدی
عجب شاه چراغی داره شیراز

بگردم کوه به کوه پوزه به پوزه
بگیرم پیرهنی دلبر بدوزه
اگر دلبر ندوزه، کی بدوزه
به غیر از شاه چراغ،‌ شیراز بوسوزه

خاطرخواتم،‌ خاطر خواه چشاتم
نمک گیر،‌ نمکدون لباتم
می‌گن تو شاه چراغ یادم نمودی
هنوز هم کشته مهر و وفاتم

الا شاه چراغ تو شاه مایی
به پابوست می‌آیم گاهگاهی
دو تا شمع بلور نذر تو دارم
مراد من بده تا سیت می‌آرم

اگر یار منی،‌ خدا به یارت
بنفشه در قد و گل در کنارت
دمی که می‌روی در شهر شیراز
تو را به شاچراغ،‌ من باشه یادت

ولایت دو رو من دور از ولایت
چرا دلبر نمی‌بینم چه باید؟
برم شاه چراغ منزل بگیرم
که شاید دلبرم آید زیارت

 2 نظر

حدیث امام رضا(علیه السلام)

30 مرداد 1394 توسط یاس

بلیط ماندن ، مانده روی دست های من

در این همه مسافر حرم.. نبود جای من…

 نظر دهید »

دهه کرامت

30 مرداد 1394 توسط یاس

ارباب من ز نوکر خود دل بریده ای

خوبان مگر که دل به گدایان نمی دهند…

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام

دهه کرامت مبارک

 نظر دهید »

تبریک

24 مرداد 1394 توسط یاس
 1 نظر

سه چیز مهم

02 اسفند 1393 توسط یاس

 

 

سه چیز مهم !
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب

 
 
 
 2 نظر

تسلست ایام

29 آذر 1393 توسط یاس

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
***

فرازی از سخنان برگزیده ی امام حسن مجتبی (علیه السلام)

بی همت را مردانگی نباشد.
یقین، پناهگاه سلامت است.
تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است.
نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است.
نخستین گام خردمندى، معاشرت نیكو با مردمان است.
فرصت به شتاب از دست مى رود و دیر به دست مى آید.
با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.
احسان آن است که تاخیری در پیش و منتی در پس نداشته باشد.
هر کس احسان های خود را بر شمرد، بخشندگی خود را تباه کرده است.
بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید در حکمت است.
هیچ گروهی با هم مشورت نکردند، مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
خویشاوند کسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است، اگر چه نسبش دور باشد.

ثواب زیارت امام رضا(علیه السلام)

شخصى خراسانى  به حضرت رضا عليه السلام گفت : يا بن رسول الله من پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه به من فرمود:
وقتى پاره تن من در سرزمين شما دفن شود و ستاره ای از من در آنجا غروب كند، چگونه امانت مرا حفظ خواهيد كرد؟

حضرت رضا عليه السلام فرمود: من در سرزمين شما دفن مى شوم و پاره تن و ستاره دودمان اويم ؛ سپس فرمود: بدان هر كه مرا با قيد معرفت به حق واجبى كه خداوند از اطاعت برايم قرار داده است ، زيارت كند؛ من و پدران گرامى ام در روز قيامت شفيع او خواهيم بود و هر كه را ما شفاعت كنيم ، در قيامت نجات مى يابد - ولو كان عليه مثل وزرالثقلين الجن و الانس- گر چه به گناه جن و انس آلوده باشد

 نظر دهید »

اربعین حسینی

18 آذر 1393 توسط یاس

ar4 اس ام اس رسمی اربعین

 نظر دهید »

اربعین حسینی

18 آذر 1393 توسط یاس

یک اربعین گذشته و زینب رسیده است

بالای تربتی که خودش آرمیده است

یا ایها الغریب سلام ای برادرم

ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت

پس حق بده که چنین داغدیده است

احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است

در کربلا نسیم مدینه وزیده است

بر نیزه بودی  و به سرم بود سایه ات

با این حساب کسی زینبت را ندیده است

این گل بنفشه های  تن و چهره ی کبود

دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه

با آه می رود سکینه  و خجلت کشیده است

این دختر شماست  که خواستند کنیزیش ….

لکنت گرفته است و صدایش بریده است

نیزه نشین شد حضرت سقا  و اهلبیت

زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است

گفتی رقیه … گفت نمی آیم عمه جان!

در شام ماند و شهر جدید آفریده است

 2 نظر

داستان

12 آذر 1393 توسط یاس
داستان پند آموز ظرفیت انسان ها

لیوان

در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالیدپیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواستاستاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت : خیلی شور و غیر قابل تحمل استاستاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت : خوب است و می توان تحمل کرداستاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می کند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یاس پرپر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اندکی درمورد ماه صفر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس